ویــژه ی مـخـاطـب خـاصـــ
روزایـی کـه تـو....
تـوشـون نـیــسـتـی...
حـیـفـم مـیـاد زنـدگـیـشـون کـنـم....!!!
"دوست داشتن "
این نیست که
جا خالی هاشون رو با تو پر کنند !
اینه که
بخاطر تــــــــــو ..
جا خالی کنــند ...
مـــن از تمامـــ آسمـــان یڪ بــــاران را میخواهمـــــ ...
و از تمــــامــ زمیــن یڪ خیابان را ...
و از تمــ ــامــ تـــ ــو یڪ دستـــــ ڪه قُفــــل شده در دستـــِ مــن
روزگاريست كه شيطان فرياد خواهد كرد : آدمي پيدا كنيد ، سجده خواهم كرد
تــــــــــــــو زندگـــــــی
حقایــــقی هســت
کــه میشـــــه فهمیـــــد
ولـــــی نمیشـــه فهمــــوند ...
خـوشـبـخـتـی
مـلاقـاتِ دوبـاره چـشـم هـای تـوسـت
حـتــی اگــر در نـگـاه تــو ،
تـصـویـری از رویـای بـاهَـم بـودنمـان نـبـاشــد . . .
كاش مي شد دستم تودستت مي موند...دوباره بهم بگي زندگي دستات خيلي كوچيكنا،گم ميشن تودستامن...
بيشترازخودموازتو،ازخدامون دلگيرم...چون ميدونست كه مال هم نيستيم...فقط ميخواست بگه ببين...اين دستاديگه ازاين به بعدبايداشكاتوپاك كنن...ببين...نفرستادمت اين دنيا كه بدونه حسرت بموني...
تنهایی عین یه تبر شکسته برگ و ریشه مو
سوزونده آفت غرور از حالا تا همیشه مو
اگه بهت گفته بودم حالا تو مال من بودی
من تو خیال تو بودم تو تو خیال من بودی
کاشکی میون من و تو تو اون روزا حصار نبود
هیچی میونمون به جز دلای بی قرار نبود
انگار که تقدیر نمی خواست تو در کنار من باشی
منم بهار تو باشم تو هم بهار من باشی
یه خلوت ساکت و سرد انگار اسیرمون شده
نمیشه فکر دیگه کرد ما خیلی دیرمون شده
تو رفتی و حالا دیگه اونور دنیا خونته
انگار نه انگار که کسی اینور آب دیوونته
تقصیر هردومون بوده ما عشق و نشناخته بودیم
فقط یه قصر کاغذی تو رویامون ساخته بودیم
نه فرصتها می توانند عشق مرا تغییر دهند ونه گذشت زمان می تواند به ان اسیبی برساند زمین با تمام هنرهایش چگونه می تواند پهلو زند به عشقی که می یابیم و از ان خود می سازیم...
گاهی باید دستاشو بگیری تو دستت و فقط یه جمله بهش بگی: \"من واسه یه لحظه بیشتر با تو بودن حاضرم همه دنیا رو بدم\"
یکی از دلایل دیگ زندگی برام جهنم شده
دیگ اون نیست
نیست وقتی ناراحتم , دلخورم , اعصابم خورده ..
بهم بگه حـــ3سـنم چته؟
بگه خودتو ناراحت نکن من دوستت دارم
بگه من پیشتم
... عاشقتم
همون دروغاتم دوست داشتم , باور میکردم
منم خاطراتو با سیگار مرور میکنم ...
دیگ نیس...اون رفته پیش عشقش ...
رفتی دلم شکستی این دل شکسته بهتر پوسیده رشته ی عشق از هم گسسته بهتر
من انتقــام دل را هرگــــــز نگیـــــرم از تو این رفتــه راه ناحــق در خون نشستــــه بهتر
صبر کردن دردناک است ، و فراموش کردن دردناکتر ، ولی از این دو دردناک تر
این است که ندانی باید صبر کنی یا فراموش . . .
خداحافظ ای ماه شبهای تارم
خداحافظ ای درد جانسوز جانم
خداحافظ ای عشق روزای خوبم
خداحافظ ای شور و شوق حضورم
” آه ” را بگویید رهایم کند
حسرت هایم را خورده ام
تصمیم هایم را هم گرفته ام
در روز های که او نیست و میدانم که بازنمی گردد … میخواهم بمـــــــــــــــــــــــــــــــــــیرم …!
یک روح پر از بهـــــــــــــانه دارم… برگرد
یک عالمه عاشــــــــــــقانه دارم…برگرد
با این که دلیل رفتنت “من” بودم
یک خواهش کودکانه دارم…برگرد!
اجازه هســـــــــــــــــت که اسم تو را صدا بزنم
به عشق قبلی یک مرد پشت پا بزنم
اجازه هست که عاشق شوم، که روحم را
میان دست عرق کرده تو تا بزنم
دوباره بچه شوم بی بهـــــــــــانه گریه کنم
دوباره سنگ به جمع پرنده ها بزنم
دوباره کنج اتاقم نشسته شــــــــــــــــــعر شوم
و یا نه! یک تلفن به خود شــــــــــــــما بزنم
نسلـی هستــیـم ،
که روزهــا میخــوابیــم..
و شبــهـا بیـــــداریـــم !
چــون..
تــاریـکی شب ، بـــرامــون..
قــابــل تحمـّـل تــر از “تـــاریــکی” روزهــامــونــه !
تعداد صفحات : 9